Dreams are renewable. No matter what our age or condition, there are still untapped possibilities within us and new beauty waiting to be born.

-Dale Turner-

Sunday 11 July 2010

شعری از نصرت رحمانی

این روزها
اينگونه ام، ببين
دستم چه کُند پيش میرود، انگار
هر شعر باکره ای را سروده ام
پايم چه خسته میکشدم، گويی
کت بسته از خم هر راه رفته ام
تا زير هر کجا


حتا شنوده ام
هر بار شيون تير خلاص را

ای دوست
اين روزها
با هرکه دوست میشوم احساس میکنم
آنقدر دوست بوده ايم که ديگر
وقت خيانت است

انبوه غم، حريم و حرمت خود را
از دست داده است
ديريست هيچ کار ندارم
مانند يک وزير
وقتی که هيچ کار نداری
تو هيچکاره ای
من هيچکاره ام يعنی که شاعرم
گيرم از اين کنايه هيچ نفهمی

اين روزها
اينگونه ام
فرهادواره ای که تيشه ی خود را
گم کرده است
آغاز انهدام چنين است

اينگونه بود آغاز انقراض سلسله مردان
ياران
وقتی صدای حادثه خوابيد
بر سنگ گور من بنويسيد
يک جنگجو که نجنگيد
اما... شکست خورد

3 comments:

م.نهانی said...

درود.
با "بی معنایی زمان" به روزم.
و شما با احترام دعوتید.[گل]

سی سی وی اس said...

وای ...اگه فرهاد تیشه ش رو گم کنه...ضربان قلب شکستش رو با چی بکوبه تو سر زندگی...؟!!

درنین said...

سلام آزاده جونم

ممنون از لطفت.

بهترین ها