Dreams are renewable. No matter what our age or condition, there are still untapped possibilities within us and new beauty waiting to be born.

-Dale Turner-

Monday 31 January 2011

بازدید از دو بنای قدیمی



از همان چند هفته پیش که گزارش درباره این بنا را توی یکی از روزنامه محلی خواندم،

قصد کرده بودم که حتماً وقتی را برای بازدید از آن بگذارم. امروز بالاخره این فرصت پیش آمد.

حمام قلی بیک (معروف به حمام شاه) که حالا تبدیل به موزه مردم شناسی شده،

در کنار مقبره "امیر ملکشاه" ، در ضلع بیرونی سردرغربی حرم قرار گرفته و از جهت دیگر،

در خیابان اندرزگو، انتهای بازار فرش فروش ها واقع شده است. این حمام در سال 1027 هجری

قمری به دستور مهدی قلی بیک، میرآخور (مسئول اصطبل همایونی) شاه عباس اول صفوی

ساخته شد.



ظاهراً این حمام تا سال 1367 هجری شمسی دایر بوده اما از سال 1369 به تدریج

به صورت متروکه در آمده است. بعد از آن در سال 1376 در فهرست بناهای تاریخی کشور

ثبت میشود و سرانجام در سال 1378 عملیات بازسازی آن آغاز میگردد.



سربینه حمام با نقاشی و کاشی های زیررنگی مزین شده. تزئینات نقاشی این قسمت،

13لایه است که قدیمی ترین لایه نقاشی آن، به دوره صفوی و جدیدترین لایه مربوط به اواخر

دوره قاجار (1343 ه.ق) می باشد.




بعد از بازدید موزه و حمام قرار بود سری هم به یکی از کلیساهای قدیمی مشهد بزنیم.

طبق گفته یکی از کسبه ریش سفید، این شهر کلاً 3تا کلیسا داشته که هر سه آنها

الان بصورت مخروبه درآمده و تقریباً همه ی خانواده ی مسیحی که روزگاری اینجا زندگی

میکردند بناچار این شهر را ترک کرده اند.

کلیسای Saint Mesrop در حوالی میدان "ده دی" قرار دارد. آن را چندروز پیش، بصورت

کاملاً اتفاقی توی Google Earth پیدا کردم. کندوکاو در اینترنت هم اطلاعات زیادی دربرنداشت

جز اینکه فهمیدم عکاسی چند سال پیش به این کلیسا مراجعه کرده و متولیان آن، اجازه

ورود به او نداده اند (اینجا) اما کنجکاوی ما هم برای بازدید از فضای داخل کلیسای بی نتیجه

ماند. یکی از همسایه ها می گوید زوج کهنسالی که توی این کلیسا زندگی میکردند

حدود 3ماه پیش از اینجا رفته اند!









Thursday 27 January 2011

بانوی گل سرخ

" بعضی وقتها، وقتی یه کسی نیست بیشتر هست " ...

این جمله با صدای بغض آلود پیرمرد در ابتدای فیلم، انگار همان هویت ناشناخته ی

زندگی ست در صراحت و سادگی تکان دهنده ی واژه ها!

مستند "بانوی گل سرخ" اثر مجتبی میرطهماسب، روایتی از یک زندگی کم نظیر،

یک عشق بزرگ و شاید بیش از همه اینها، تصویرگر یک ایمان واقعی ست... ایمان

به روشنایی ... و نه در هیاهو و پرگویی ِ بی ثمر ِ کلمات، که در استواری قدم هایی

که بازنمی ایستند!

"بانوی گل سرخ" نامی است برای "شهین­ دخت صنعتی"؛ بانویی که قبل­ از انقلاب

به منطقه­ لاله­ زار کرمان رفت و گُل را جایگزین خشخاش و گُلاب را جایگزین تریاک کرد و

به جایی رساند که "گلاب زهرا" سرنوشت کشاورزی یک منطقه را دگرگون کرد.

ماجرا را از زبان "همایون صنعتی"، همسرِ شهین­ دخت و سه سال پس­ از درگذشت او

می شنویم. مردی که خود بنیان­گذار "انتشارات فرانکلین"، "چاپخانه اُفست"، "کاغذسازی پارس"

و در کل یکی از چهره­ های نادر فرهنگ، صنعت و مدیریت ایران است.

مسیر دشواری که این زوج، سالها امیدوارانه پیموده اند و آنهمه تلاش و خلاقیتشان

بسیار تحسین برانگیز است.

شهین دخت در روزگار جوانی و در سالهایی که همسرش زندانی بوده، کار تغییر کشت

این منطقه (از خشخاش به گل سرخ) را به تنهایی پی میگیرد. آن مزرعه کوچک و چندتا

دیگ گلابگیری به همت سالیان ِ او و همسرش، حالا یک واحد صنعتی موفق است که با

مشارکت و همدلی اهالی لاله زار، تولیدات متنوعش نه تنها در بازار داخلی که در عرصه

بین المللی نیز حرفی برای گفتن دارند.

و علاوه بر اینها تاسیس یک پرورشگاه، کتابخانه و بسیاری خدمات گسترده دیگر در آن منطقه،

از فعالیت های این زوج سختکوش بوده که از احترام و محبوبیت ویژه ای نیز میان اهالی

لاله زار برخوردارند.


براستی مرزهای تفکر و تخیل و آرزوها و خواست ها و توانایی های یک نفر انسان تا کجاست!





یاد و نامشان گرامی



پی نوشت: امشب برنامه ی گفتگو با سوسن تسلیمی و بعد از آن تماشای این

مستند زیبا در تلویزیون BBC فارسی،خیلی دلچسب و فوق العاده بود!