Dreams are renewable. No matter what our age or condition, there are still untapped possibilities within us and new beauty waiting to be born.

-Dale Turner-

Wednesday 17 October 2012

چند شعر از مریم مهرآذر

1.
سایه من بر دیوار
سایه ی دیوار بر من افتاده است.
دست می کشم بر سینه ی دیوار
بی لبی که بوسه ای، بی ناخنی که خراشی
پیش از من، زنانی نام ِ معشوق هایشان را
به ناخُن بر دیوار خراشیده اند
که آخرین دستنبویشان سیمان بوده
دست می کشم به سینه ام که مدفنِ تاریخ است.
 
2.
خیال کن!
بر مزرعه ای ایستاده باشی
که آفتابگردان هایش زرد
گندم هایش زرد
لباس ِ مترسکش زرد باشد.
مثل اولین شعاعِ  آفتاب که به زمین می رسد
خیال کن!
مزرعه ای را دوست داشته باشی
که مالِ تو نباشد.
 
3.
دستِ تو گلی بود در آستین.
باور کرده بودم
اقیانوسی را که در لیوانی به من تعارف کردی
گمان می کردم از این سفر پروانه ای به خانه برمی گردد
من جهانی را که از شکاف پیله نمایان بود
دوست داشتم
 
دست کم پیراهنی به من بده!
تا این فصل را سَر کنم.
 
4.
ظهرِ اولِ پاییز
کودکی است با شال گردنی در کیفش.
 
 
 
پی نوشت:  شعر ها از مجموعه ی " بر میزِ بی گلدان" انتخاب شده است .