Dreams are renewable. No matter what our age or condition, there are still untapped possibilities within us and new beauty waiting to be born.

-Dale Turner-

Saturday 17 July 2010

تئوری انتخاب


چند هفته پیش، توی یکی از محفلهای گفتگوی دوستانه، بحث

بر سر مساله جبر و اختیار و تاثیر آن بر تلقی افراد از زندگی بود.

بین اظهار نظرهای مختلف درباره ی این موضوع، صنم (یکی از بچه ها

که دانشجوی ارشد روانشناسی است)، تئوری جالبی را در حوزه ی

روانشناسی مطرح کرد که به نظرم خیلی عقلانی و تأمل برانگیز بود.

صنم، ایده ی تئوری انتخاب را که ویلیام گلاسر در کتابی به همین نام

به آن می پردازد اینطور بیان کرد:

ماشینی را با چهار چرخ در نظر بگیرید. دو تا چرخ جلوی آن را "فکر" و "رفتار"

و دو چرخ عقب را "احساس" و "فیزیولوژی" تصور کنید. این ماشین فرضی را

"رفتار کلی" می نامیم. همانطور که ما در حین رانندگی، کنترل دو چرخ جلوی

اتومبیل را برعهده داریم و دو چرخ عقب تابع حرکت چرخ های جلو هستند،

در مورد این سیستم فرضی هم کنترل فکر و رفتارمان را دراختیار داریم و

احساس و فیزیولوژی به تبعیت از این دو فاکتور تغییر می کنند.

به این ترتیب، مثلاً کسی که احساس افسردگی می کند درواقع بطور

غیرمستقیم آن را انتخاب کرده است(چرخه ای که با انتخاب تفکر و رفتار

شروع می شود و درنهایت منجر به احساسی خاص و به تبع آن تغییر در

فیزیولوژی وحالات جسمانی فرد می شود). و از طرف دیگر، گرچه شخص

به ظاهر کنترلی مستقیم بر احساساتش ندارد اما باز با انتخاب فکر و رفتار،

توانایی تغییر آن را دارد.

این تئوری علاوه بر اینکه مسئولیت زندگی و حالات روحی و جسمی فرد

را متوجه خودش و انتخابهایی که دارد می کند، نگاه امیدوارانه ای هم به

شخص می دهد که بتواند این شرایط را به سمت بهتر شدن، هدایت کند.

به قول صنم، وجود جبر را نمی شود به کلی نادیده گرفت اما لااقل این جمله

منطقی به نظر میرسد که بگوییم ما در انتخاب میان جبرها، اختیار داریم!



فکر کردم خوبست این موضوع را اینجا بنویسم. شاید به این دلیل که

خیلی از ما آدمهای روزمره درگیرش هستیم … و بعضی وقتها انقدر

با احساسات ناخوشایندمان همراه میشویم که انگار هیچ راهی برای

خلاصی از شرشان نداریم… در حالی که اغلب با تغییر در تفکر و

انتخاب یک رفتار (گاهی خلاقانه) می توانیم بر آنها مسلط شویم!

یا مثلاً اینکه بیشتر ما وقتی در روابطمان با دیگران رنجیده خاطر می شویم،

همیشه آنها را مقصر می دانیم. اما تئوری انتخاب یادآوری می کند که حتی

در بدترین حالت که طرف مقابل کاملاً مقصر باشد، باز این ما هستیم که آغاز

این ارتباط و تداومش را انتخاب کرده ایم! و بیش از آن، حتی انتخاب کرده ایم

که چه نقش و چه رفتاری در چنین رابطه ای داشته باشیم!



پی نوشت: اگر علاقمند به جزئیات بیشتری درباره ی این تئوری بودید، کتاب

"تئوری انتخاب" از "ویلیام گلاسر" را حتماً بخوانید. توضیحات
بسیار جالب و مفیدی دارد.


1 comments:

درنین said...

سلام آزاده جون

دوست دارم این بحث جبر و اختیار را، ولی‌ خیلی‌ موافق این مثال نیستم که اگر کسی‌ افسرده میشود، یک جوری خودش انتخاب کرده.

بهترین ها