Dreams are renewable. No matter what our age or condition, there are still untapped possibilities within us and new beauty waiting to be born.

-Dale Turner-

Monday 5 July 2010

و نیچه گریه کرد


" واقعیت به این معنا برای من مقدس نیست، بلکه جست و جو

به دنبال واقعیت ِ خود، تقدس دارد. کدام رفتار مقدس تر از پژوهش

در مورد خود است؟ بعضی می گویند کار فلسفی من روی شن

بنا شده است؛ دیدگاه های من مانند تپه های شنی حرکت

می کنند. اما یکی از سنگ های مرزی ِ ثابت ِ من این است:

« آن شو که هستی» و بدون حقیقت چگونه باید به طرف که

یا چه بودن حرکت کرد؟ "


"واقعیت این است که بیمار من فقط مدت کوتاهی زندگی

خواهد کرد. آیا باید واقعیت را به وی نوید دهم؟ "


نیچه جواب داد: " آزادی واقعی تنها در آفتاب حقیقت شکوفه

می کند. چگونه می تواند طور دیگری باشد؟"


برویر متوجه شد که نیچه قادر است بسیار صریح و بی نهایت

انتزاعی در مورد واقعیت و آزادی صحبت کند و او باید نیچه را

مجبور کند که روشن تر حرف بزند. " و بیمار امروز صبح من چه؟

او کدام آزادی را دارد؟ شاید آزادی او همان اعتمادش به خداست! "


" انسان این آزادی را ندارد. این در دسترس اراده ی انسانی نیست.

دست بردن به یک سمت دیگر است، به طرف وهمی که در خود انسان

هست. خواست دیگران مبنی بر چیزی فوق طبیعی، فقط می تواند او

را ضعیف کند. من حدس می زنم آزادی آن چیزی است که ما را بلند

می کند و از ورای خودمان بیرون می برد! "



" و نیچه گریه کرد/ اروین یالوم- ترجمه: مهشید میر معزی"






پ ن: توی جلسات نیچه خوانی قبلاً چندبار بین صحبتها به

این کتاب اشاره شده بود... پیش از آن هم تعریفش را شنیده

بودم.. دیگر حسابی مشتاق بودم بخوانمش ...

این هفته که توی کتابخانه دانشگاه پیداش کردم کلی خوشحال

شدم ... حالا از بد ِ روزگار وسط دو تا امتحان سخت با اینهمه

درسی که باید خوانده شود، گذشتن از این هم اصلاً ممکن نیست ..

یعنی از آن کتابهایی ست که بدجوری آدم را گرفتار خودش می کند!