Dreams are renewable. No matter what our age or condition, there are still untapped possibilities within us and new beauty waiting to be born.

-Dale Turner-

Tuesday 30 July 2013

سخن عاشق


"چگونه است که آن sistemato های دور و برم می توانند رشک مرا برانگیزند؟
(«جاگرفته» را به ایتالیایی sistemato  - نظام مند- می گویند.) با دیدن آن ها،
خود را از چه چیز طرد شده می بینم؟ قطعاً نه از یک «رویا»، یک «آسایش»،
یک «یگانگی» : «جاگرفته» ها همیشه از نظام خود شکایت دارند، و رویای یگانگی،
انگاره ی «دیگری» را شکل می دهد. نه، آن چه من خیال به دست آوردنش در این
نظام را دارم چیزی کاملاً عادی است (خیالی هر چه ناسازه وارتر، ازاین نظر که جلوه ی
خاصی ندارد ): من، خیلی ساده، یک ساختار می خواهم، هوس یک ساختار را دارم
(واژه ای که این اواخر، استفاده از آن حرص بعضی ها را در آورده: واژه ای که اوج انتزاع
به شمار می رود) . البته ساختار شادکامی نمی آورد؛ اما هر ساختاری قابل سکنا
است، و این شاید بهترین تعریف آن باشد. من می توانم به طور کامل و به خوبی در
آن چه شادم نمی کند سکونت کنم؛ من می توانم در آنِ واحد هم شکایت کنم هم
تحمل کنم؛ می توانم معنای ساختاری را که به آن تن داده ام نپذیرم و بدون هیچ رنجشی
در برخی از بخش های روزمره ی آن حضور پیدا کنم (عادت ها، دلخوشی های کوچک،
امنیت های اندک، چیزهای ماندگار، تنش های ناپایدار) و حتی می توانم تمایل
منحرفانه یی به این وضع نظام داشته باشم ...
تمایل به جاگرفته بودن، تمایل به پذیرش بی دغدغه ی زندگی است. ساختار، به عنوان
پشتوانه، چیزی سوای اشتیاق است: آن چه من می خواهم، خیلی ساده، این است
که مرا، مثل یک سرروسپی، «نگه دارند.»
در ساختار «دیگری» (زیرا دیگری همیشه ساختار زندگی یی دارد که من به آن تعلق ندارم)
چیز نامفهومی هست: دیگری را می بینم که بر زندگی براساس همان رویه های رایج اصرار 
دارد:دیگری، که در جایی دیگر نگه داشته شده، به نظر من منجمد می رسد، جاودانه 
(جاودانگی می تواند چیزی قابل استهزا باشد). "


    سخن عاشق/رولان بارت/ ترجمه ی پیام یزدانجو/ قسمتی از بخش «جاگرفته»



" مثل یک سالن کنسرت نامناسب، فضای احساسی هم نقاط کوری دارد که صدا در آن جا
طنینی ندارد. – همسخن خوب، دوست، آیا کسی نیست که بیشترین طنین و بازآوایی
ممکن را در پیرامون ما ایجاد می کند؟ آیا دوستی را نمی توان به عنوان یک فضای 
سراسر رسا تعریف کرد؟ "


سخن عاشق/رولان بارت/ ترجمه ی پیام یزدانجو/ قسمتی از بخش «سکوت»




پی نوشت: در واقع این کتاب با نگاهی منتقدانه، تصویری واژگانی از هشتاد فیگورِ
حیات ِ عاشق خلق میکند. و گاهی حتی خواننده را در بررسی موشکافانه رنجی
انسانی شریک می کند. 
به اذعان نویسنده کتاب: " سخن عاشق، امروزه سخنی از فرط تنهایی است" ... 


0 comments: