Dreams are renewable. No matter what our age or condition, there are still untapped possibilities within us and new beauty waiting to be born.

-Dale Turner-

Monday 22 July 2013

آیین ه


سالن با نواری قرمزرنگ، به دو نیمه تقسیم شده و ما در نمایشِ کنایه آمیزی از تجربه
 مرزهای ممنوعه همیشگی، در دو سوی خط قرمز، مقابل هم ایستاده ایم... در مرزِ
تفکیکِ این دنیای مردانه-زنانه، استوانه ای از جنس آیینه با ارتفاع حدوداً دو متر قرار گرفته ...
از بلندگوها صدای سخنرانی فلان آیت الله درباره ی کارکرد زن در دنیای کوچک ذهنی اش
با استناد بر برداشت های دینی، پخش می شود، و همزمان صدای ساییده شدن شیشه،
طرحی از تقلایی مبهم را در ذهن مجسم می کند ... نگاه های متعجب و کنجکاو حضار
در چهره ی چهاروجهیِ آیینه تکرار می شود ... صدایِ ساییدگیِ شیشه در تحجٌر واژه هایی
که در فضا میپیچد، اوج می گیرد ... کم کم لکه هایی روشن، سطح آیینه را خدشه دار می کنند ...
نگاه ها بر روشنی دوخته می شود ... کسی از داخل استوانه، سطح جیوه را تنها با
سمباده ای در دست، می ساید ... یک زن ... سیاه پوش، اما زیبا و معصومانه ...
در فضای اندک داخل استوانه ای که انگار درست به اندازه ی یک نفر تعبیه شده،
او با تقلای زیاد، چهار وجههِ حصار را می ساید و گاه به گاه از دریچه ی روشن به چشم های
متعجبی که در تاریکیِ سالن به تقلای او در این حریم شخصی خیره شده اند، می نگرد
و باز به تراشیدن و ساییدن ادامه می دهد .... همزمان صداهایی از زمزمه های روزمره زندگی
در سالن پخش می شود ...  
لحظه به لحظه همه به استوانه نزدیک تر می شوند ... حالا او را می توان واضح تر دید ...
با قطرات عرقی که روی پیشانی اش نشسته، تصویری از تلاش و شاید ترس! ...
چندنفر نزدیک می روند و چسب های اتصال وجه های استوانه را با ناخن می تراشند ...
باید تمام شود ... باید کسی به این تقلا پایان دهد ...



پرفورمانس دیشب با عنوان "آیین ه"، کاری از هانیه شیخ احمدی، بنظر من یکی از
بهترین ها بود .... هنرمند در توصیف اجرایش می نویسد:


 «تو» را نمی توان با جستجو یافت . « تو» تنها بر اثر عنایت با « من » مواجه می شود تا
 دو تایی « من - تو» چون رابطه ای مستقیم محقق گردد. ما از طریق « تو» به « من »
مبدل می شویم . کران مندی هستی « من » در فضا و زمان وابسته به نگاه خیره « تو» است.
تو به مثابه دیگری . « من » تنها از راه نگاه دیگران می تواننم دریابم که می اندیشم و احساس
می کنم. من حتی نمی دانم که زنده هستم ،از آنجائی که هرگز خود را مرده تجربه نکرده ام
نمی توانم خود را زنده تجربه کنم ، تنها باید تو این زنده بودن مرا به من بنمایی .اساساً
 زندگی کردن یعنی به صورت زنده در معرض نگاه دیگری بودن . این « تو» است که باید
 سوژگانیت « من » را به رسمیت بشناسد.
در روان شناسی لاکان ، دیگری کانون اصلی هویت سوژه است.با دیگری است که سوژه
شکل می یابد و به شناخت می رسد .چنانکه در مرحله آینگی (در تقسیم بندی لاکان )
ما برای نخسین بار تصویری توپرویکپارچه از خود را در آینه (یا در تن دیگری) می شناسیم
در حالیکه تا پیش از آن هیچ تصوری از خود نداشتیم . در واقع در اینجا آینه واسطه ای است
برای شکل گیری « منِ » من . بواسطه آینه است که « خود » ساخته می شود ، خودی
 با ماهیت خیالی که تنها تاثیر تصویر است . خودی که غیر خود واقعی سوژه است.
همه این اجرا در کشاکش سه گانه « من - آینه - تو » استوار است . درون آن فرم آینه وار،
« منی » هست که به واسطه قاب از جهان بیرون ، آنجا که تویی ، جدا شده است . منی که
برای شدن ، برای پاگذاشتن به عرصه نمادین ، برای هستی یافتن ، باید در مواجهه « تو»
قرار گیرد. تا رابطه « من – تو » شکل نپذیرد منی برای او قابل تصور نیست . باید از نگاه تو
دیده شود تا خودش را برای خودش به رسمیت بشناسد و این تلاش برای نمایاندن خود
تنها درازای زدودن عمق آینه و مخدوش کردن ماهیت آن ممکن است . پرفورمر از طریق
ویران نمودن پیرامون خود – فضایی که او را احاطه کرده است، آن واسطه غالب ،
آن سطح جیوه اندود غیر قابل نفوذ – در صدد برمی آید « تو» را در یابد ، حریم شخصی اش
را پاره پاره کند تا تو را ببیند و « منِ » خودش را از طریق « تویی » که آن سوی آینه
ایستاده است بازیابد . تمهید استفاده ازکانال صوتی در اینجا ( که برش هایی از روزمرگی
اوست ، درست همان جا که برای « تو» در دسترس نیست ) در تاکید همین ویران سازی
است . از سوی دیگر ایده تفکیک جنسیتی در هنگام اجرا نشان از شکافی آنتاگونستی
در دل اجتماعی است که بر پایه بنیادگرایی ساخته شده است . یک عدم توازن وتضاد
آشتی ناپذیر در روابط اجتماعی که آن را از تثبیت خود در قالب یک کل هماهنگ باز می دارد.
پاره خط جداکننده ای که « تو» را برای « من » دوپاره می کند . در این جاست که رابطه
« من - تو» دچار مشکل می شود ، زیرا در گیرو داد تابوهایی است که در مواجه با « توِ » زن
 و « توِ» مرد متفاوت وگاه حتی متناقض به نظر می رسد . همه این تکاپو در ابعاد
حریم شخصی پرفورمر برای آن « تویی» که در سوی دیگر آینه است و شاهد این
تقلاست ( خواه مرد ، خواه زن ) با لکه شدن تصویرش در آینه ملموس می شود،
 لکه ای که همچون ترومایی نا خواسته بر تصویرش می نشیند و در نهایت در قاب
مخدوش شده ای که در مقابل دارد ، تصویر چند پاره خود را در میان نوارهای آینه و
شیشه ( آینه ای در اثر زدوده شدن جیوه به شیشه مبدل شده ) باز می یابد.
تصویر در هم تنیده « تو - من » . 


0 comments: