Dreams are renewable. No matter what our age or condition, there are still untapped possibilities within us and new beauty waiting to be born.

-Dale Turner-

Monday 23 December 2013

سویِ روشنِ مهتاب

وقتی پایِ رفتنی در میان باشد، دیگر هیچ چیز مثل سابق نیست! ... حس می کنی
باید همه ی متعلقاتت در مکان فعلی را در کوتاهترین زمانِ ممکن، سروسامان بدهی ...
باید از بین داشته هایت، ضروری ترین هایشان را انتخاب کنی و بقیه را به دیگرانی که
می مانند، بسپاری! ... در هیجان این گذر، بنظرت میرسد که هیچ اتفاقی، بی ربط نیست ...
انگار جزئی ترینشان تنها بخاطر تو، رخ می دهند! بخاطر آنچه که تو انتخاب خواهی کرد ....
برای واقعی تر کردن رویاهای تو ... بخاطر همان تصاویر مبهمی از آینده که گاه به گاه
سعی کرده ای مرزهای فرضی شان را به دنیای حقیقیِ امروزت نزدیکتر کنی ... و تنها
در بحبوحه ی این عبور است که هیچ سختی، هیچ تلخی، هیچ رنجی، هیچ تکراری،
دیگر آزارت نمی دهد ... اصلاً همین زمزمه ای که هر روز توی ذهنت می پیچد و
سرخوشانه می خواند "تو مسافری و این لحظات، یک تعللِ موقتی ست"، یعنی امید!  .....
برخلاف آنچه اغلب دیگران از رفتن تو می بینند مقصد، یک شهر نیست، یک کشور نیست ...
مقصد، یک تغییر است! یک تصمیم، یک انتخاب، یک مسیر تازه که تا پیش از این، تجربه اش
 نکرده ای! ... مقصد، گاهی حتی تنها چند قدم فاصله گرفتن از "فعلاً همین خوبه" های
امروز است ... کمی دوری از قناعت پیشگیِ مردمانی صبور که به اصول اولیه یک زندگی
آرام و کم مخاطره پایبندند ...  مقصد، فردایی ست که هیچ پشتوانه ای جز قدم های
 امروز تو، آن را تضمین نمی کند ... 





پی نوشت: آدم ها رویاهایی دارند که اغلب وقتی مدهوش روزمرگی هاشان می شوند،
کم کم آنها را فراموش می کنند ... اما گاهی یک تلنگر، یک اتفاق، یک روزنه ی کوچک امید،
می تواند این سکوت رخوتناک را بهم بریزد ... این سوسوی دور و کوچک ِ روشنایی را
 نباید نادیده گرفت ...  

0 comments: