Dreams are renewable. No matter what our age or condition, there are still untapped possibilities within us and new beauty waiting to be born.

-Dale Turner-

Saturday 14 March 2015

نامه ای از پکن


" مخالفت من بخاطر خود آلگرا نیست، او مثل سایر دخترهاست، زیبا و بانمک است
و یک روز باعث سعادت مردی خواهد شد، مردی که خیلی محتاج نباشد، مردی مثل
سایر مردها، مردی اجتماعی و احتمالاً اهل کلوب، با چندتن دوست و آشنا، بی علاقه
نسبت به مطالعه و کتاب، مردی که از موسیقی جاز لذت ببرد شب های یکشنبه به
سینما برود و از فیلم های وسترن خوشش بیاید. چنین مردی زندگی خوشی با آلگرا
خواهد داشت، آن ها با هم جور درمی آیند، چون قلب آن ها فقط گنجایش یک فنجان را
دارد و بس. از این رو قادرند یکدیگر را راضی کنند. اما تو، رنی با یک فنجان عشق راضی
نمی شوی، تو به یک چشمه ی زنده و ابدی احتیاج د اری. تو پسرم، باید زنی را پیدا
کنی که عمیق فکر کند و قلب او سرشار از عشق باشد ... "


** از کتاب «نامه ای از پکن» / پرل باک / ترجمه ی بهمن فرزانه






پی نوشت: گاهی از آدم ها تنها کلمه ای می ماند، مثلا یک تکیه کلام یا اصطلاحی
 که آنقدر با صدایش در ذهنت تکرار شده که انگار این مخلوقِ زاده ی همنشینی ِ کهنسال ِ
واژه ها با حضور او متولد شده است! ...حال آنکه بعضی کتاب ها هم از این قاعده ی انسانی
 دور نیستند! ... "یک فنجان عشق" تلنگر زیبایی بود از روایت عاشقانه ای که خانم نویسنده
 در کتابش آن را به زیبایی نقش می زند ...

 یک فنجان عشق! .... و ذهنی که در همهمه ی خیالش،  آدم های روزمره ی کوچه،خیابان،
مترو ، بازار، آرایشگاه و ... را اینبار با تعبیر دیگری مرور می کند....  آنجا می شود بعضی هاشان
را دید، درحالی که با فنجان هایشان از حادثه ی هرروز میگذرند، و در چهره هایشان شادی 
اگر نباشد، رضایت هست! ...  

0 comments: