گیرم که ابر ِ تیره
نبارد
گیرم که در تمامت ِ این دشت سوگوار
دیگر کسی
آواز سرخ عاشقانه نخواند،
و این اقتدار ِ دار
تا دور و دیر
بماند،
اما
از من به «یزدگرد» بگویید
از من به «یزدگرد» بگویید:
- « ای یاوه!
ای شقاوت خونین!
با این صدای سرکش
_ این خشم پرخروش _
چه خواهی کرد؟ »
□□□
کز صدایی نزدیک
_ اما سرخ _
بارور می گردد
پدرم را من با فریادی
( که غمی
یا شرمی
در گلو می بندد راهش را )
می گویم:
« گریه کار ابر است »
آسمان را بگذار
به زمین برگردیم
آسمان
گیرم هرچند سخی
باغ را
_ اما _
با شخم دگر
بارور باید ساخت
ریشه ها را باید ...
"علی میرفطروس"
از من به «یزدگرد» بگویید
از من به «یزدگرد» بگویید:
- « ای یاوه!
ای شقاوت خونین!
با این صدای سرکش
_ این خشم پرخروش _
چه خواهی کرد؟ »
□□□
کز صدایی نزدیک
_ اما سرخ _
بارور می گردد
پدرم را من با فریادی
( که غمی
یا شرمی
در گلو می بندد راهش را )
می گویم:
« گریه کار ابر است »
آسمان را بگذار
به زمین برگردیم
آسمان
گیرم هرچند سخی
باغ را
_ اما _
با شخم دگر
بارور باید ساخت
ریشه ها را باید ...
"علی میرفطروس"
0 comments:
Post a Comment