Dreams are renewable. No matter what our age or condition, there are still untapped possibilities within us and new beauty waiting to be born.

-Dale Turner-

Tuesday 2 June 2009

دوشعر از علی عربی (رمائیل)

مردم

خدایا
بارانت را بر این سرزمین بباران
که نامردمانش نه
که مردمش تشنه اند
خدایا
گندمزارانت را در این سرزمین برویان
که نامردمانش نه
که مردمش گرسنه اند
...
این مردم را دوست داشته باش
که بی آنکه چیزی بر لب بیاورند
تو را دوست می دارند
هنگامی که جواب راست ترین مردمانش
گلهای سرخ ... است

جهانی که می خواهم

تنم را آری
دندانهایم را نه
که صدایشان زنده نگاهم می دارند

دستهایم را آری
انگشتانم را نه
که با آنها می نویسم
از کسانی که دوستشان دارم
یا جهانی که می خواهم

پاهایم را آری
رفتن را نه
که می رسند به آرزوهای دوردست

جنگل را آری
درختان را نه
که دوستان من اند در سرسبزی ایام

کویر را آری
ریگهایش را نه
که روزی اقیانوس می شوند
از تنهایی
هوا را آری
نسیم را نه
که نوازش می دهد همه چیز را
حتی صورت سیاهان را
در شب.


پی نوشت: این دو شعر را از کتاب "روزی اقیانوس می شوم از تنهایی"
انتخاب کردم ... امروز اتفاقی توی قفسه ی کتابهای شعر،
نظرم را جلب کرد... فکر می کنم 2-3سال پیش آن را
خریده ام.
قصد داشتم تا بعد از پایان این سیاهکاری سیاسی که ملتی
را سرگرم خودش کرده، هیچ ننویسم .... اما این واژه ها
انگار این روزها شنیدنی ترند!

0 comments: